رادین رادین ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

کوچولوی خونه ما

نوروز 94

سلام پسرم عیدت مبارک  بالاخره سال جدید رسید و بدو بدو ها تموم شد  امیدوارم امسال برای هر سه تامون سال خوبی باشه... و اما میرسم به اصل مطلب که عید دیدنی رفتن های شما و عیدی گرفتن هاتو و دلبری کردن های شما بود ، عاشق بیرون رفتنی و هر کی از بیرون میاد یا  میخواد بیرون بره محاله بدرقه اش نکنی و ازش آویزون نشی 5 روز اول عید به خوبی و خوشی گذشت ولی روز 6 چنان سرمایی خوردی که الان با گذشت 2 هفته ازش هنوز سرفه می کنی و باعث شد از روز ششم تمام برنامه ها کنسل بشه و تو خونه استراحت کنیم ( آخه منم با شما سرما خوردم) و البته ادامه دید و بازدیدها به بعد موکول شد.   آقا رادین آماده رفتن به عید دیدنی ...
16 فروردين 1394

روزهای پایانی سال...

سلام عزیزم  این روزهای آخر سال عجب روزهایی هستن هر چی می دویی کارهات تمومی نداره، حالا یکی نیست بگه بابا جان اگه همه کارها این ور سال تموم نشه آسمون به زمین میرسه؟!..... شما وروجک هم که ماشاالله .. هم پای من تو کار خونه کار می کنی و گاهی از من هم جلو میزنی   ( همچین پسری دارم من ) و اما از خانه تکونی و کارهای عید که بگذریم می رسیم به هنرنمایی های شما... کلمه هایی که می تونی بگی " ماما، دَدَ، نی نی، جیز" گاهی وقتها هم یک سری جمله برای خودت سر هم می کنی و تند تند حرف می زنی مثلاً چند شب پیش پشت سر هم وبا تمام نیرو کلمه "دست" رو تکرار می کردی و  ما هم که دیگه نگو از خوشحالی  د...
19 اسفند 1393

دوازده ماهگی و تولد یکسالگی پسرم

سلام عزیز دلم  مبارکهههههههههههههههههههههههههههههههه یکسالگیت مامانی بعد از کلی فکر کردن در مورد تم جشن تولدت بالاخره با بابایی به این نتیجه رسیدیم که امسال خرس پو رو برات انتخاب کنیم بعد از اون کار طراحی مامان شروع شد ، با فتوشاپ ریسه ها و عکس ها و .... رو طراحی می کردم و می رفتم چاپ می کردم و تو ساعت هایی که شما خواب بودی می بریدم و می چسبوندم و .... چون وقتی شما بیدار بودی همش می خواستی بنشینی پیش من و با کاغذ و قیچی و کاتر و چسب و ... بازی کنی خیلی گشتم تا بتونم تمام وسایل تولدت رو با تم خرس پو جمع کنم و موفق هم شدم هوراااااااااااااا   بعد از تدارک و آماده سازی لوازم و وسایل تولد نوبت به پخش...
12 بهمن 1393

یازده ماهگی پسرم

  سلام پسرم          یازده ماهگیت مبارک عزیزکم     رفتارهای رادین در یازده ماهگی  1-    خیلی شیطونی 2- غذا خوردن رو دوست نداری و فقط می خواهی باهات بازی کنن 3- هیچ چیزی رو سمت دهنت نمی بری 4- می تونی کلید های برق رو روشن کنی و کلی ذوق کنی 5- می تونی چند ثانیه روی پاهات بایستی       جشن تولد یازده ماهگی رادین کوچولو عزیز دل مامان مبارکهههههههه بزرگ شدی ، آقا شدی این روزها روزهای امتحاناته بابایی امتحان داره ، خاله نگین امتحان داره ، عمه لیلا امتحان داره، عمو نیما ام...
13 دی 1393

اولین یلدای پسری

سلام عزیزم یلدا مبارک عسلم دیشب اولین شب چله ای بود که در کنارمون حضور داشتی و من و بابایی کلی خوشحال بودیم... کلی نقشه های خوب تو سرمون بود ولی شما همشونو نقش بر آب کردی و تا رفتیم خونه بابا بزرگ ( بابای بابایی) شروع کردی نق زدن و بد اخلاقی کردن و تو بغل هیچ کس نمی رفتی و اصلاً نذاشتی یه عکس خوب ازت بگیرم.... خلاصه اینکه مامانی اصلاً همکاری نکردی ، جیگرتو برم من   ...
1 دی 1393

ده ماهگی پسرم

  سلام پسرم          ده ماهگیت مبارک عزیزکم     رفتارهای رادین در ده ماهگی  1-    چهار دست و پا میری 2- با کمک گرفتن از مبل و تخت می تونی بایستی 3- یکی دیگه از دندونهای بالات در اومده 4- سرسری و نانای و ناز کردن رو خوب یاد گرفتی 5- دکترت رو خوب می شناسی و تا میریم تو اتاقش    6-  کلمه جدیدی که یاد گرفتی و میگی " دیز دیز"  7- وقتی دنبالت می کنم جیغ میزنی و فرار می کنی بین مبل ها     جشن تولد ده ماهگی رادین کوچولو مامانی این ماه...
14 آذر 1393

این روزهای آقا رادین

سلام عسلم این روزها خیلی عسل شدی مامانی ،برامون سرسری می کنی ، نانای می کنی ، دست دستی می کنی یک کلمه هم یاد گرفتی تو هر وضعیتی می گی تو عصبانیت، خوشحالی و .... و آن کلمه دَدَ هست. راستی تو کارهای خونه هم به مامان کمک می کنی و پا به پای مامان کار می کنی تو شستن لباس ها و جارو کردن خونه و ... قربون پسر کاریم برم   ...
30 آبان 1393

اولین محرم پسری

سلام مامانی امسال اولین عاشورا و تاسوعای بود که پیش ما بودی هر چند که مریض بودی و همش خواب و نتونستیم ببریمت بیرون ولی  شب تاسوعا با بابایی رفتیم بیرون ولی تا نشستیم تو ماشین بیهوش شدی و ما هم ... ولی عاشورا که رفتیم خونه مامان بزرگ مامانی دختر همسایشون مهرسا کوچولو  که 2 ماه از شما کوچکتره هم اونجا بود و هر دوتاتون شده بودید سوژه عکاسان حاضر در مجلس   رادین و مهرسا مات و مبهوت اینکه ، جمعیتی در تلاش برای خنداندنشان دست  به دامن انواع صداها و اشکال موزون و ناموزون در صورتشان شده اند مامان....... اینا چرا اینجوری می کنن ........ چرا همشون با هم ما رو صدا می کنن ... چرا نمیزارن 2 کلام با ه...
15 آبان 1393