اولین محرم پسری
سلام مامانی
امسال اولین عاشورا و تاسوعای بود که پیش ما بودی هر چند که مریض بودی و همش خواب و نتونستیم ببریمت بیرون ولی شب تاسوعا با بابایی رفتیم بیرون ولی تا نشستیم تو ماشین بیهوش شدی و ما هم... ولی عاشورا که رفتیم خونه مامان بزرگ مامانی دختر همسایشون مهرسا کوچولو که 2 ماه از شما کوچکتره هم اونجا بود و هر دوتاتون شده بودید سوژه عکاسان حاضر در مجلس
رادین و مهرسا مات و مبهوت اینکه ، جمعیتی در تلاش برای خنداندنشان دست به دامن انواع صداها و اشکال موزون و ناموزون در صورتشان شده اند
مامان....... اینا چرا اینجوری می کنن ........ چرا همشون با هم ما رو صدا می کنن ... چرا نمیزارن 2 کلام با هم اختلاط کنیم واقعاً چرااااااااااااااااااااا............
رادین و بابایی آماده رفتن به هیئت ( تا چند دقیقه دیگه رادین)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی