رادین رادین ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

کوچولوی خونه ما

آقا رادین راه می رود...

1394/1/30 17:06
نویسنده : مامان نازنین
233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزممحبت

پسر گلم بالاخره شما در سن 1 سال و 2 ماهگی (29 فروردین 94) راه افتادی محبت نمی دونم چرا می ترسیدی راه بری با اینکه هیچ اتفاقی هم برات نیوفتاده بود.... همش دوست داری دستت رو بگیری به چیزی و راه بری بوس 

این روزها خیلی شیطون شدی و نمیتونم ازت چشم بردارم همش دارم دنبالت میدوم ماشاالله سرت تو همه جا هست از سبد رختها گرفته تا کابینت ها و کشوها و جاکتابی و پشت مبل و .....  همچین پسری شدی شماخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونک 

خونمونو که دیگه نگو از دست شما همه چیز جمع شده رو میز پتو انداختم - دور میزها رو فوم چسبوندیم فرشها رو بهم چسبوندم تا فضای راه رفتنت رو فرش بیشتر باشه وای که خونمون خوشکل شده چشمکچشمک

کارهایی که می کنی : 

اتل متل - دالی - کلاغ پر - لی لی حوضک - اجزای صورتت رو میشناسی و نشون میدی ( دماغت - گوشت - چشمات - لبت بوس

کلماتی که میگی : 

ماما - بابا - ممه ( پستونک رو میگی) - جیز - دد - نی نی - به به محبت

 

رادین مامان سرش تو سبد رختهاست اصلاً وقت نداره دلخور

رادین مامان پشت مبل اصلاً وقت ندارهدلخور

رادین مامان تو کتابخونست دیگه اصلاً وقت ندارهخندونک

و اما موضوع اصلی این پست .........

رادین مامان راه می رود ، هورااااااااااااااااااااااتشویقتشویقتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

باباشهاب
14 اردیبهشت 94 17:19
سلام بابائی فدات شم نمی دونی اولین باری که از سرکار اومدم و دیدم راه میری چقدر خوشحال شدم انقدر که تمام چشمم پر اشک شد راستی مامانی یادش رفت بگه که دندونات هم نشون میدی دست میزنی بای بای می کنی و همش نانای می کنی و دلبری می کنی درضمن دائم می خواهی تو بغل بابا باشی فکر کنم خیلی خوش میگذره بهت ، برای همین نمی خواهی از بغل بابا پائین بیائی دوست دارم ، عاشقتم