پسر 36 هفته ای من
سلام پسرم
مامانی امروز وارد 37 هفتگی شدی مبارک باشه مامانی می دونم تو دل مامی حسابی جات تنگ شده ولی تحمل کن مامان منو تو روزهای سختی رو با هم پشت سر گذاشتیم که فقط بابا می دونه بهمون چی گذشت - راستی مامانی هفته پیش که رفتم دکتر بعد از معاینه شما و من تاریخ تولدتو برامون مشخص کرد و نامه بیمارستان رو بهمون داد شما قراره 38 هفته و 1 روزگی در تاریخ 10 بهمن 1392 در بیمارستان بهمن به دنیا بیایی قربونت برم من عزیزم
من و بابایی روز شماری می کنیم این 2 هفته هم تموم بشه و روی ماهت رو ببینیم
راستی مامانی وزن شما تو 35 هفتگی 2400 گرم بود که دکتر گفت با توجه به وضعیت من باید 100 گرم بیشتر می بودی و اگر شما موقع تولد 2800 گرم باشی خوبه - عسلم به مامان قول بده تو این 2 هفته حسابی بزرگ بشی و چاق و چله و سالم به دنیا بیایی
مامانی من هر روز دارم گوشت ماهیچه و مرغ ومیوه و خرما و بستنی و عسل و سیب زمینی و دلستر و... می خورم تا تو وزن بگیری دیگه واقعاً نمی دونم چی بخورم!!!!! جوجه طلایی مامان خوب وزن بگیر و بزرگ شو
راستی پسرم تو این 9 ماه تنها کسی که لحظه به لحظه و در تمام روزهای سخت بارداری در کنار مامان بود بابا شهاب مهربون بود امیدوارم از ته دلش مامانو به خاطر تمام غرغرها و... ببخشه و واقعاً ازش ممنونم که 9 ماه با صبوری منو تحمل کرد و مواظبم بود امیدوارم بتونیم محبتهاشو جبران کنیم و هر دومون قدرشو بیشتر از این بدونیم و همیشه سلامت باشه و تو کارش موفق و سایه اش بالای سر من و شما باشه و مطمئنم زمان زایمان اولین نفری هست که براش دعا میکنم
شهاب عزیزم خیلی بیشتر از خودم دوستت دارم و عاشقتم
پسرم امیدوارم چهار ستون بدنت سالم باشه و روزها و سالهای خوبی تو زندگی در پیش رو داشته باشی - منو بابایی عاشقتیم و خیلی دوستت داریم