رادین رادین ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

کوچولوی خونه ما

احوالات مامان نازنین در هفته 12 بارداری

سلام نی نی قشنگم اومدم کمی از احوالات این روزهام بگم مامانی نمی دونم چرا حالت تهوع هام خوب نمیشه بعد از ظهرها که میشه حالم خیلی خیلی بد میشه می دونم تقصیر تو نیست مامانا تو گلی عزیزم فقط از خدا بخواه حال مامانو کمی بهتر کنه اینم بگم بابا شهاب خیلی شما رو دوست داره و هر شب با شما صحبت می کنه و همش روز شماری می کنه که شما بیای تو بغلش بابایی همش اینجوریه مامانی راستی نی نی جونم شنبه دیگه قراره بریم غربالگری سه ماهه اول تازه 80% معلوم میشه جنسیت شما چیه خدا کنه سر 20% تو خماری نذاریمون مامانی دوستت دارم عزیزم  من و بابایی منتظرتیم   ...
6 مرداد 1392

مادر که میشی...

وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه ...                                                                                                              اینقدر کوچیک که هیچ کس   غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه .   دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی...   دنیات میشه رنگها ...   دنیات میشه عروسک....    با کودک شیر میخوری ...   با کودکت چهار دست وپا میری ..   با کودکت رشد میکنی ..   بزرگ میشی .. ...
30 تير 1392

احوالات مامان نازنین در هفته 8 بارداری

سلام نی نی نازم اومدم کمی از احوالات این روزهام بگم برات . حالت تهوع و نفخ که یک چیز کاملاً معمولی و کار هر روز ماست اونم به این شدت   اعصاب و روان که نگو داغون داغون دل درد و کمر درد در حد به خدا رسیدن میل و اشتها به غذا در حد ۲ قاشق غذا خوری در هر وعده که همونم با  همراهه سرگیجه به مقدار لازم خلاصه مامان جون این بیرون اوضاع رو به راهه فقط تو سالم و سرحال بمون عزیزم   ...
11 تير 1392

اولین سونوی نی نی در 6 هفتگی

عزیزم ۵ تیر اولین سونوی شما در ۶ هفتگی بود ، وقتی خانم دکتر گفت باید صدای قلبت شنیده بشه خیلی خوشحال شدم و از طرفی نگران بودم اگر شنیده نشه چی میشه  مامانی آخه من ۲ هفته استراحت مطلق بودم و اگه اتفاقی برات می افتاد از غصه می مردم. خلاصه این که وقتی صدای قلبت رو شنیدم که چه قدر تند تند می زد از خوشحالی سر از پا نمی شناختم. نی نی عزیزم به من قول بده صحیح و سالم بیایی پیش من و بابا از خدا بخواه تو رو سالم به ما برسونه. ای خدای مهربون ازت می خوام حالا که منو لایق مادر شدن دونستی خودت نی نی مونو صحیح و سالم نگه دار کوچولوی مامان دوست دارم سالم و قوی باش ...
11 تير 1392

خاطرات یک جنین

 شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا  مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!   اظهار وجود هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! ف...
16 بهمن 1391